آبشار اندیشه

تصویرنویسی از دید شناخت واژگانی، یک بافت ترکیبی- اشتقاقی است که از سه پاره ی (تصویر+ نویس+ی) ساخته شده و به معنای: نگاه کردن به تصویر و نوشتن آن چه از تصویر به ذهن برده ایم، نوشتنِ تصویر، نوشتن در باره ی تصویر، توصیف و تفسیر تصویر، نگاره نویسی، تصویرگزاری(یعنی گزارش نویسی از تصویر). بنابراین، تصویردر این جا، ایستگاه اندیشیدن، بهانه ی خوب دیدن و به کارانداختن مغز و تولید نوشته است. هم چنان که از این معانی دریافت می شود؛ تصویر نویسی دو مرحله ی کلی دارد: خواندن( تصویرخوانی)، نوشتن( تصویر نگاری)

  خواندن خود چند سازه یا پاره دارد: خواننده خواندن- متن معنا. خواننده، من و شما یا هرکسی است که متن پیش رو را می خواند. خواندن یا خوانش، آن کاری است که به هنگام رویارویی با متن رخ می دهد. متن آن چیزی است که در برابر دیدگان ما یا هر خواننده، جای می گیرد و دست مایه ای برای به کار افتادن چرخه های کارخانه ی فکر می شود. به بیان دیگر، هر صفحه، صحنه و رویداد، از دید ما متن است. ازین رو، متن می تواند دیداری باشد مانند تصویر، صحنه، فیلم یا رویداد ، می تواند شنیداری باشد مانند هر صدایی که آگاهانه به آن گوش می سپاریم و در پی آن ذهن، معناسازی می کند و یا می تواند خوانداری باشد مانند این نوشته یا هر نوشته ی دیگر که در آن، کلمات نماد دیداری هستند؛ به همین سبب متن های خوانداری، متن های دیداری هم به شمار می روند. پس، متن نوشته و متن تصویری هر دو دیداری اند؛ تفاوتشان در این است که در متن دیداری تصویری، نماد خواندن، شکل ، نگاره، صحنه یا رویداد است اما در متن نوشتاری، نماد خواندن، واژه ها هستند.

یادکردِ این سخن هم بایسته است که از دیدی دیگر، می توان بر بنیاد پنج درگاهِ حسّی، متن ها را به پنج گونه، رده بندی کرد:

1- متن شنیداری: آوا و صدایی است که از راه دو گوش، دریافت و خوانده می شود.

2- متن دیداری: نشان و نمادی است که از دریچه ی چشمان، دریافت و خوانده می شود.

3- متن بویشی: چیزی است پراکنده در هوا که از بادراهِ رفت و برگشتی نفَس، از سوراخ های بینی، دریافت و خوانده می شود.

4- متن چششی: چاشنی، طعم و مزه ای است که از راه حسّ چشیدن، در گستره ی دهان و زبان، دریافت و خوانده می شود.

5- متن پساوشی: پیکره و جسمی است که از راه پسودن و لمس، چگونگی جنس آن ها دریافت و خوانده می شود. نابینایان از این گونه متن و خوانش، بهره می گیرند. از این دیدگاه، خواندن هم بر حسب ابزار پنج حس، به پنج گونه، بخش‌پذیر می‌شود که برای سادگی نامگذاری، نام همان ابزارها را بر این گونه‌ها نهاده‌ام:

1- خواندن گوشی؛ در این گونه ، مغز اطلاعات را از راه گوش، دریافت می کند.

2- خواندن چشمی؛ در این گونه ، مغز اطلاعات را از راه چشم، دریافت می کند.

3- خواندن دماغی؛در این گونه ، مغز اطلاعات را از راه بینی، دریافت می کند.

4- خواندن زبانی؛ در این گونه ، مغز اطلاعات را از راه زبان، دریافت می کند.

5- خواندن پوستی؛ در این گونه ، مغز اطلاعات را از راه پوست، دریافت می کند. پیداست که در«تصویر خوانی»، گونه ی دوم خواندن و شاهراه چشم، در کار خواهد بود. به همین روی، می گوییم تصویرخوانی، تمرینِ خوب دیدن و پرورش دقّت در نگاه است.

"دکتر فریدون اکبری شلدره"

 

[ یکشنبه نهم آذر 1393 ]  [ 18:0 ]  [ زبده ]

تصویر روی جلد

نخستین رمان میرجلال‌الدین کزازی با عنوان «فرزند ایران»  دارای سه بخش اصلی است با

 

نام‌های «دیباچه»، «فرزند ایران» و «یادداشت‌ها» که در بخش «فرزند ایران» به مراحل زندگی

 

ابولقاسم فردوسی و داستان‌های برجسته شاهنامه و رویدادهای مهم زندگی سراینده شاهنامه

پرداخته شده است.


کزازی چندی پیش درباره «فرزند ایران» به «ایبنا» گفته است: «اين كتاب بر سه پايه بنياد گرفته

 است؛ شاهنامه، نکته‌هايی كه نويسندگان زيست‌نامه‌ها (تذکره‌ها) درباره فردوسی نوشته‌اند و

 پندار خودم. در بخش‌هايی از اين داستان كه بر پايه افسانه استوار است، فردوسی را در كنار پدر،

 مادر، همسر يا فرزندانش نشانده‌ام كه گفت‌وگوهایی گاه درازدامان میان آن‌ها درمی‌گيرد. منش و

 كنش فردوسی را بيشتر در اين گفت‌وگوها نشان داده‌ام.»
به گفته كزازی، ديدگاه‌ها، انديشه‌ها،‌ شيوه سخنوری و پيوند فردوسی با تاريخ ايران در اين

گفت‌وگوها آشكار شده است. 
در بخشی از کتاب آمده است: «فرزند برومند ایران بدین‌سان می‌شنود و می‌خواند و می‌اندیشید و

 می‌پژوهید و می‌بالید. نیز، در کنار دانش و ادب و اندیشه، هنرها و شایستگی‌هایی دیگر را که

 جوانان را می‌زیبید و به کار می‌آمد، می‌آموخت و می‌ورزید. اسب می‌تاخت و گوی می‌باخت و تیغ

 می‌آخت و تیر می‌انداخت.»

استاد میرجلال‌الدین کزازی

[

موضوعات مرتبط: آموزش ، ،
برچسب‌ها:

سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:انشا نویسی،تصویرنویسی،کزازی،ایران, | 22:16 | گروه ادبیات فارسی |

رديف   

                                                 نمونه سوالات  فارسي هفتم 94-93

بارم

 

1

 

معناي بيت هاي زير را بنويسيد.

الف)با بهاري كه مي رسد از راه           سبز شو، تازه شو، بهاري شو

ب)مثل يك شاخه گل، جوانه بزن             مثل يك چشمه سار، جاري شو

ج)ماه  فرو ماند  از    جمال  محمد           سرو  نباشد به    اعتدال  محمد

د)آدم و نوح و خليل و موسي وعيسي        آمده  مجموع  در ظلال محمد

           

4

2

جملات زير را به نثر ساده امروزي بازنويسي كنيد.

الف)آن دست كه زير سر مادرم بود ،خون اندر آن خشك شده بود .گفتم :«اي تن   ،رنج از بهر خداي بكش.»

ب)گفت:«جان پدر !تو نيز اگر بخفتي ،به از آن كه در پوستين خلق افتي.»

2

3

مترادف واژه اي كه زير آن خط كشيده شده است را بنويسيد.

الف)اگر نيروي جواني و شادابي و چالاكي اين دوره را با تامل ،تفكر وبصيرت   همراه كنيم ،به شكوفايي خواهيم رسيد.

ب)در تنهايي ،سيمايي محزون و متفكر داشت.

ج)تا كي حركات كودكانه ؟                 در باغ و چمن چميدن   آموز

د)او با اراده و سماجت عجيبي به كار خود ادامه مي داد.

2

4

«دلم درياي بي پاياب طوفانيست بااين حال //براي صد هزاران قايق بشكسته   جا دارد.»با كدام گزينه معناي يكساني دارد؟

الف)قلب لانه گنجشك نيست كه بهار ساخته شود ودر پاييز باد آن را با خودش   ببرد.

ب)قلب مهمان خانه نيست كه آدم ها دو سه ساعت يا دو سه روز توي آن بمانند   و بعد بروند .

ج)عجيب است واقعا معلوم نيست اين قلب است يا دريا!قلب به اين كوچكي آخر   چه طوري پر نمي شود.

د)قلب آدم نبايد خالي بماند ،اگر خالي بماند ،مثل يك گلدان خالي زشت   است.

1

5

در هر جمله منظور از بخشي كه زير آن خط كشيده شده است را بنويسيد؟

نيما با كنجكاوي به دهان معلم چشم دوخته و با تمام وجود در جاذبه هاي   شعر غرق شده است.

 

اگر انسان در برابر دشواري ها بايستد ،بر آنها چيره مي شود.

 

2

6

پيام قطعه زير را بنويسيد.

 برزگري  پند    به  فرزند  داد          كاي پسر اين پيشه پس از من تو راست

هر چه كني كشت همان بدروي        كار  بد  و    نيك  چو  كوه    و صداست

1

7

در بيت «دانه آرام بر زمين غلتيد    // رفت و انشاي كوچكش را خواند »چه آرايه ادبي وجود دارد؟

الف)تشبيه               ب)تكرار             ج)شخصيت   بخشي                      د)شبكه معنايي  

 

5/0

8

بن ماضي فعل هاي زير را بنويسيد .

مي رسيدند:                              گذشتيم :

5/0

9

«خاطره » به چه نوشته اي گفته مي شود؟

1

10

نوعي از نثر ،نثر ............است كه نويسنده به زيبايي نوشته ،توجه   فراوان دارد تا تاثير سخن خود را بيشتر كند.

 

5/0

 

 

11

 

درست يا نادرست بودن جملات زير را مشخص كنيد.

الف)كلمه اي كه ضمير به آن برمي گردد ،«مرجع ضمير »ناميده مي شود.         درست                        نادرست

ب)به واژه هايي هم ريشه كه ارتباط معنايي با يكديگر دارند واژه هاي   مترادف مي گويند. درست                نادرست

 

 

5/0

12

 

منظور از عبارت« آينده با حرف ساخته نمي شود.» چيست؟

 

1

13

به نظر شما چرا پيامبر (ص)بد رفتاري با خويش را مي بخشيد اما نسبت به   قانون شكني ،گذشت نداشت؟

1

14

درباره عبارت «حرم ،دل او را آرام مي كرد و مدرسه ،انديشه اش را»توضيح   دهيد.

1

15

شعر حفظي خود را به طور كامل بنويسيد.

2

 

                                                                                                با آروزي موفقيت براي شما

 

 

 


موضوعات مرتبط: نمونه سؤال ، ،
برچسب‌ها:

سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:نمونه سوال،ادبیات،فارسی،هفتم،فارسی هفتم ،امتحان, | 21:37 | گروه ادبیات فارسی |

دانلود


موضوعات مرتبط: نمونه سؤال ، ،
برچسب‌ها:

جمعه 14 آذر 1393برچسب:, | 22:6 | گروه ادبیات فارسی |

برای دانلود اینجا کلیک کنید

منبع:namonehsoal.lxb.ir


موضوعات مرتبط: نمونه سؤال ، ،
برچسب‌ها:

جمعه 14 آذر 1393برچسب:, | 22:4 | گروه ادبیات فارسی |

«ط» بنویسیم یا «ت» ؟

 یکی از دغدغه‌های پیش روی هر زبانی در راه تبدیل شدن به یک زبان نوین و خردمندانه، جهش هرچه سریع‌تر به سوی سادگی و کنار نهادن هنجارهای دست ‌و‌ پاگیر بازمانده از منطق حاکم بر روزگاران کهن است. روزگار نو منطق نو می‌خواهد و منطق نو زبان و خط نو.

یکی از این ناهنجاری های بازمانده از روزگاران کهن در خط کنونی فارسی، وجود بیش از یک نویسه‌ (شکل حرف در نوشتار) برای برخی از واج ها (صدای حرف در گفتار) است. مثلا برای واج t دو نویسه ی "ت" و "ط" و همچنین نویسه‌های «س»، «ص» و «ث» برای واج ((s  وجود دارد. روشن است که این چندگانه نویسی از کاربست واژه‌های عربی در زبان فارسی سرچشمه گرفته است.

در زبان عربی کاربست این نویسه‌های گوناگون البته درست و خردمندانه است چرا که هر یک از این ها در برابر یک واج با واگویش (تلفظ) متفاوت قرار می گیرد. اما وجود این چندگانگی در خط فارسی خردمندانه و پذیرفتنی نیست، چرا که در واگویش فارسی، این نویسه‌ها هیچ تفاوتی با هم ندارند. از این رو اگر خط فارسی پیش از آن که جای خود را به خط دیگری بدهد، بخواهد خود را بازسازی کند و تبدیل به خطی آراسته، روان، ساده و منطقی شود، ناگزیر است تا آن جا که ممکن است به یک‌گانه‌نویسی روی آورد تا از کمند این آشفتگی‌ها برهد. 

اکنون برای بررسی به تر واژه‌هایی  که در آن ها نویسه ی "ط" به کار رفته است، آن ها را به چهار دسته تقسیم می کنیم:

دسته‌ی نخست: اعضای این دسته واژه‌هایی هستند که در اصل عربی هستند و به‌ همان گونه وارد زبان پارسی شده‌اند. مانند طول، طیر، طرح، طیران و ... . در باره ی این گروه، تا اطلاع ثانوی ناگزیریم همچنان از همان نویسه "ط" بهره ببریم. چرا که شمار واژه‌های وامی "ط"دار در پارسی امروز بسیار زیاد است و به کنارنهادن این نویسه ممکن است به آشفتگی و پریشانی در خط بیانجامد و از سویی ایجاد چنین دگرگونی ِ بنیادینی - که تنها مربوط به نویسه‌ی "ط" نیست، بلکه سایر حرف های تازی را نیز در بر می‌گیرد - نیازمند یک عزم و آهنگ ملی است و تنها یک "ملت" است که می تواند چنین تصمیم بنیادینی را در باره‌ی خط خود بگیرد. پژوهشگران و نویسندگان به اندازه‌ی توان خود، تنها می توانند بنیاد‌های نظری چنین دگرگونی‌هایی را بپرورانند.

 دسته‌ی دوم: این دسته دربرگیرنده‌ی واژه‌هایی است که در اصل عربی نیستند، بلکه به دلیل کاربست هنجارهای واگویشی عربی دارای نویسه "ط" شده اند (به اصطلاح مُعرَّب شده‌اند) و سپس با همان‌گونه‌ی عربی‌ شده وارد زبان فارسی شده‌اند. مانند امپراطور ، سقراط و ...

در این جا باید ، پوشش عربی این واژه‌ها را به کنار نهاده و آن ها را با در نظر گرفتن هنجارهای نگارشی و واگویشی خودمان بازسازی کنیم. چرا که "ط" نماد کاربست هنجارهای شنیداری و واگویشی عربی است و هیچ منطقی نمی تواند کاربست آن را در زبان پارسی توجیه نماید. هر زبانی خود شایستگی و حق آن را دارد که بر هر واژه‌ی بیگانه که برخورد می کند رنگ بومی بزند  و از این رهگذر آن را در خود فرو بلعد. بر این پایه باید همه‌ی این واژه‌ها را از نو با هنجارهای گویشی و شنیداری فارسی بازسازی کرد.

برای نمونه "امپراطور" (imperator) واژه‌‌ای است فرنگی که عرب ها آن را  "اِمبَراطور" شنیده و به کار بسته‌اند. حال چه در حالی که ما واج "ط" در فارسی نداریم. پس یک ایرانی باید  آن را "امپراتور" بنویسد  یعنی همانطور که می گوید و می شنود بنویسد.

همچنین است باطری (battery) که باید "باتری" نوشته شود یا "بلیط" (Billet) که نگارش درست آن "بلیت" است. استوره نیز در همین گروه است (معرب واژه‌ی یونانی historia ).

یک زیرگروه بزرگ این دسته، نام بزرگان غیرعربی است که نامشان معرب شده و سپس در پارسی به‌نادرستی به همان گونه‌ی  عربی ‌گشته به کار رفته‌اند. مانند: ارسطو (ارستو)، سقراط (سقرات)، ذیمقراطیس (دموکریتوس)، طالس (تالس) و ... . این واژه‌ها در اصل تازی نیستند بلکه تازی‌‌شده‌اند و بر پایه‌ی آن چه گفته شد زبان فارسی هیچ بایستگی ِ منطقی برای پاس داشت این رسم ‌الخط غیر بومی ندارد.

 دسته سوم: این دسته واژه‌های در اصل فارسی هستند که از سوی تازیان معرب شده و به دلیل چیرگی تازیان در دوره‌هایی از تاریخ، گونه‌ی نوشتاری آن ها بر بومیان غلبه کرده و آن ها نیز آن واژه‌ها را به همان‌گونه‌ی عربی شده به کاربسته‌اند. مانند طوس ( پهلوان و شهری ایرانی که باید توس نوشته شد)، اسطوانه (که پارسی است و از واژه ی فارسی "ستون" است و باید با "ت" نوشته شود.). همچنین است طنبور (تنبور)، طراز (تراز)، طوطی (توتی)، طاس (تاس)، طپیدن (تپیدن)، طوطیا (توتیا)، غلطیدن (غلتیدن)، خطمی (ختمی، گونه‌ای گل) و... که همه پفرسی بوده و باید با "ت" نوشته شوند. در این اواخر چنین دگرگونی هایی خود‌ به‌ خود در حال شکل گیری است.

 دسته چهارم: واژه‌هایی که در عمل دارای دو گونه‌ی نوشتاری هستند. یعنی هم با "ت" و هم با "ط" نوشته شده اند و هر دو گونه کم وبیش جا‌افتاده است. مانند: سفسطه/سفسته، اطاق/اتاق، اطو/اتو، اطراق/اتراق، تارم/طارم، طرخون/ترخون، قوطی/ قوتی، طپانچه/ تپانچه ...

درباره‌ی این واژه‌ها نیز با چشم پوشی از اصل و ریشه‌ ی آن ها می توانیم بدون هیچ‌گونه تردیدی گونه‌ی "ت"دار را برگزینیم و به‌کارگیریم. چرا که نویسه‌ی "ط" متعلق به خط فارسی نیست. یعنی در همه‌ی این موردها باید گونه‌ی "ت"دار را برگزید و نوشت. (از: سرای دانای توس. کورش جوشن لو)

 

 


موضوعات مرتبط: آموزش ، ،
برچسب‌ها:

جمعه 14 آذر 1393برچسب:, | 16:13 | گروه ادبیات فارسی |

نکته  1 :  هر جمله از کلمه یا مجموعه ای از کلمات تشکیل می شود.

 هرکه آمد عمارتی نو ساخت / رفت و منزل به دیگری  پرداخت ( 4 جمله )

نکته 2 : اساس و پایه ی هر جمله فعل است، امّا امکان دارد فعل از جمله حذف شود.

 از مکا فات عمل غافل مشو / گندم از گندم بروید جو زجو ( بروید )

نکته  3 : گاهی حذف فعل در جمله به خاطرِ جلو گیری از تکرار فعل است به این نوع از حذف فعل ، حذف به صورت لفظی گویند.

عمر برفست و آفتاب تموز. ( است )  (  آفتاب تموز : آفتاب تابستان )

نکته  4 :  گاهی در ظاهرِ جمله  هیچ فعلی دیده نمی شود امّا از راهِ معنا می توان به وجود فعل پی برد. به  این نوع از حذفِ فعل ، حذف به صورت معنوی گویند.

مثال : هرکه بامش بیش ، برفش بیش تر ( 2 جمله ) فعل است حذف شده است.

مثال : هرچه ارزان تر ، بهتر ( 2 جمله ) فعل است حذف شده است.

نکته  5 :  واژه هایی مانند : یواش !    آهسته !    آتش !    ساکت !  اگر با لحن  ( آهنگ ) خاصّی بیان شود، جمله به حساب می آید. به این نوع جملات یک جزئی بی فعل گویند.

یواش ! این همه سرعت برای چه ؟ ( 2 جمله )   فعل است در جمله ی دوم حذف شده است.

 نکته  6 :  در شمارش جمله ها ، شبه جمله ها در نظر بگیریم.

 نکته  7 : شبه جمله ها واژه ایی هستند که ظاهر جمله را ندارندولی معنا و گستردگی جمله را دارند.   آه ! زندگی چه قدر سخت است !    ( آه : افسوس می خورم )  2 جمله

 نکته  8 :  شبه جمله ها به دو دسته تقسیم می شوند.

      الف – منادا                     ب – صوت

نکته  9 :  هرگاه کسی یا چیزی را با آهنگی خاص مورد مخاطب قرار دهیم ، به آن منادا گویند. مثال : سعدیا، مرد نکو نام نمیرد هرگز / مرده آن است که نامش به نکویی نبرند. ( 4 جمله )

نکته 10: منادا معمولاً با حروف ندا همراه است. ( ای ، یا ، آی ، الف )  ای ایران ، دوستت دارم .  خدایا، مرا در زندگی موفّق بگردان.

نکته  11 : گاهی منادا بدون حرف ندا می آید. نیما، غم دل گو که غریبانه بگرییم. ( 3 جمله )

نکته  12 :  گاهی حرف ندا وجود دارد ولی منادا حذف شده است.

  ای نام تو بهترین سرآغار. ( ای خدا ، نام تو بهترین سرآغاز است. ) 2 جمله

نکته  13 :   منادا  در شمارش جمله به حساب می آید.

نکته  14 :  صوت ها، واژه  هایی هستند ، که حالات درونی انسان را از نظر ، افسوس ، تعجّب

تحسین ، تنبیه و آگاهی و تنفّر و بیزاری را بیان می دارند.   مانند :

 مثال : * آهای ، هان ، اَلا  ( در مفهوم آگاهی و تنبیه )

            * عجب ، عجبا ، اُه ، وا ، اللّه اکبر! سبحان اللّه ( در مفهوم تعجّب و شگفتی )

            * کاش ، ای کاش ، حیف  ، دریغ ، دریغا  ( در مفهوم افسوس و آرزو )

            * آفرین ، مرحبا ، بارک اللّه ، احسنت ، خوشا  ( در مفهوم تحسین )

           *  پیف ، اوف ، اَه ، اَخ ، ایش  ( در مفهوم تنفّر و بیزاری )

نکته  15 : صوت ها در شمارش جمله به حساب می آیند.

نکته  16 :  بعضی از صوت ها برای راندن و خواندن حیوانات استفاده می شود.

 پیش پیش پیش             بی بی بی           پیشتَ پیشتَ       چخ چخ

نکته  17 :  در اطراف ما صدا  هایی از موجودات زنده و غیر زنده شنیده می شود که به آن نام آوا گویند.  میو میو ،   واق واق    ،      خِش خِش    ،     شُر شُر   ،  تیک تاک

نکته 18 : مصدر ها جمله به حساب نمی آیند.

نکته  19 : جملاتی مانند : زیارت قبول ، عصر بخیر ،  دست ها بالا ،  وقت بخیر ،  شب خوش و... نظایر این گونه جملات دو جزئی بی فعل هستند.

 نکته  20 :   هر جمله از دو قسمت تشکیل می شود.

  1- نهاد ( صاحب خبر )                    2- گزاره ( خبر )د


 

چند نکته در باره ی حروف ربط

  : مهم ترین حروف پیوند عبارتند از:

      تا :       درس بخوان تا موفّق شوی.          .

      و :       به مدرسه رفتم و دوستانم را دیدم.

      اگر :     اگر هوا خوب باشد، به مسافرت خواهم رفت.

     ولی :    به پارک رفتم ولی دوستم را ندیدم.

      امّا :      به خانه رفتم امّا پدرم را ندیدم. 

      چون :   چون تورا دیدم ، دلم آرام گرفت.

نکته :  حرف پیوند ( اگر ) همیشه در آغاز جمله می آید.

 اگر درس بخوانی ، مزد تلاشت را خواهی گرفت.

 نکته :  حرف پیوند  ( چون ) هم در آغا جمله می تواند بیاید و هم در وسط جمله.

      مثال :   چون  تو را نوح هست کشتیبان ، ز طوفان غم مخور.

      مثال :     به مهمانی خانوادگی نرفتم  چون امتحان داشتم.

نکته :   حرف ( تا ) همیشه حرف پیوند نیست.

حرف ( تا ) اگر فاصله ، انتها و مقصد را برساند، دیگر حرف پیوند نیست.

 مثال : از رشت تا تهران  با دوچرخه رفتم.    از مدرسه تا خانه را با سرویس  مدرسه آمدم.   

نکته  :     حرف ( چون ) همیشه حرف پیوند نیست.

 حرف ( چون ) اگر به معنی مثل و مانند باشد، دیگر حرف پیوند نیست.  

 مثال :  پدرم چون کوه استوار است. ( مثل کوه )          او چون شیر می غرّد. ( مثل  شیر )

 نکته  : اگر حرف ( و ) دو جمله را پیوند دهد، به آن حرف پیوند گویند ولی اگر دو یا چند واژه را به پیوند دهد، به آن حرف عطف گویند.

 مثال : من سیب و انار و موز را دوست دارم. (  حرف عطف ) 

         من دوستم را دیدم و به او سلام کردم. ( حرف پیوند )

 
 

موضوعات مرتبط: آموزش ، ،
برچسب‌ها:

جمعه 14 آذر 1393برچسب:, | 15:52 | گروه ادبیات فارسی |

ای سهراب کجایی؟

آی سهراب  کجایی که ببینی حالا

دل خوش مثقالی است

دل خوش نایاب است

توسوالت این بود

دل خوش سیری چند

من سوالم این است

معدن این دل خوش

تو بگو ای سهراب

در کدامین کوه است

در کدامین صحرا

در کدامین جنگل

راستی این دل خوش میوه ی زیباییست؟

من شنیدم این دل

بوی خوبی دارد

مثل خون دل آن آهوها

راستی ای سهراب

نکند این دل خوش

مثل آن مشک ختن

نافه ی آهوییست

شاید اصلادل خوش

بوده یک افسانه

چون در این عهد ندیدم دل خوش

دم هر عطاری عده ای منتظرند

مرد عطار به ایشان گفتست

دل خوش می آید

قیمت مثقالش

جانتان میطلبد

مردهامیگویند

جان ما را تو بگیر

دل خوش را به عزیزانمان ده

مرد عطار فرورفته به فکر

او چنین قیمت گفت

تا کسی در پی این افسانه

به در دکانش

ننشیند شب و روز

خود مرد عطار

فکر می کرد ، دل خوش مثل

نغمه های ققنوس

بوده یک افسانه

آی سهراب بگو  ، تو اگر میشنوی

بکجا باید رفت  ، تادل خوش را دید

عده ای می گویند ، دل خوش  ، مال و منال دنیاست

دیگران می گویند ، دل خوش اینجانیست ، دل خوش آن دنیاست

من بلاتکلیفم

دل خوش گر پول است

مردم ثروتمند ، پس چرا نالانند

لب آنها خندان ، چشمشان گریان است

آی سهراب تو از این دنیا ،رفته ای گو تو به ما

دل خوش آنجابود ؟!

چند بود ارزش آن

مزه اش چیست بگو – مشتاقیم

حیف بین من وتو سخنی ممکن نیست

ما ندیدیم دل خوش اما ، در پی اش می گردیم

اگر آن را دیدیم ، ما به او میگوییم درپی اش می گشتی

آی سهراب ... توهم .... اگر او رادیدی

نبری از یادت مردم عهد مرا

گو به این عهد سری هم بزند

شاید اینجا ماند و ، دل ما هم خوش شد

آی سهراب بخواب

سرد وآرام و خموش

چون که آرامش تو ،پر از زیباییست

ما ولی می گردیم ،ما ولی می جویییم

 

|

موضوعات مرتبط: شعر ، ،
برچسب‌ها:

جمعه 14 آذر 1393برچسب:, | 15:45 | گروه ادبیات فارسی |

آنجا كه تو ايستاده اي قلب زمان است
و اين جا كه منم چشم زمين
بهانه اي نداشتم جز چشم تو كه آن هم
به خواب بركه اي رفت
كه كبوتري تشنه
تمام آبش را به جرعه اي نوشيد
از حاشيه ي نياز من گذشتي
به من آموخته اند كه رو به روي چشم تو بنشينم
و شب را براي پرنده اي لال
تا به صبح آواز بخوانم
هيچ شاعري به نقش پرنده اي
كه از لابه لاي خط هاي پيشانيت
پرواز مي كند اشاره اي نكرد
بهاي نا چيز حادثه اي بودم
اين سايه ي كسي ست
كه بسته شده در زير تيره ترين عقربه ي سكوت
و چشم دوخته به دستگيره ي تمام در هاي بسته ي جهان
اي كاش مي شد راهي ساخت از صبح
و همه ي خواب هاي جهان را به هم وصله كرد
آن جا كه تاريكي زبان كوچكي مي شود
در گام دريده ي غروب
دل به پا بايد سپرد نه به راه
پنجره اي كه نام كوچه را مي دانست
هجاي رفتن را از صداي پايم ربود
دست هاي كوچه ي وحشت
در زير چانه هاي درهاي بسته
كسي به فكر ترك بن بست نيست
همه ساكن كوچه ي ترس شده اند
تمام گمشدگي خويش را دويده اي
ضجه ي پاهايت
هنوز گوش جاده ها را خراش مي دهد
تبسم مردمكانت خالي از نگاه نمي شود
عشق زير پلك مهتابيت به خواب مي رود
مي بارم تا نفرتم در شمايلت تبخير شود!
«كريم مبشري عضو انجمن بامداد»

برگرفته از سایت حقوق معلم و کارگر


موضوعات مرتبط: شعر ، ،
برچسب‌ها:

سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:شعر،حقوق معلم و کارگر،کریم مبشری،گروه ادبیات فارسی فارسان, | 12:47 | گروه ادبیات فارسی |

 

نمونه سوالات ادبیات پایه هشتم «تیز هوشان» 

-------------------------------------------------------------------------------

-1مترادف واژه های «بحران،نژند،نستوه،خاستگاه»به ترتیب درکدام گزینه آمده است؟

1)ناسازگاری،مبارز،خسته،خواستن                          2)آشفتگی،خشمگین،خستگی ناپذیر،مبدأ     

3)آشفتگی،افسرده،خستگی ناپذیر،منشأ                    4)آشفتگی،غمگین،خستگی،خواستن

-2درکدام یک از گزینه ها غلط املایی وجود دارد؟

1)تماثیل،نصیب،حکیم،مؤثّر،موقعیّت             2)غلبه،مهار،نفرت،طراوت،هیجانات

3)ارتباط،تصمیم گیری،تفکّر خلّاق،راه حل،وضع         4)سنجیده،استعداد،ضعف،اصول،بهران

-3در رباعی زیرکدام آرایه ادبی وجود ندارد؟

«هنگام سپیده دم خروس سحری     دانی که چرا همی کند نوحه گری؟

 یعنی که نمودند در آیینه صبح        کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری»

1)کنایه         2)تضاد                           3)تشبیه                      4)تشخیص

-4 در کدام گزینه آرایه ی «حس آمیزی» به کار رفته است؟

1)خورشید هر لحظه نور گرم وسوزانش را بر سینه ی زمین پهن می کرد

 2)سنگ ناگهان از دنیای خواب و خیال بیدار شدو به افق خیره گشت

3)کمی آن طرف تر گیاه کوچکی از تشنگی مرده بود        

4)جوانه سرشرا بالا آورد وفریاد زد:«آب!آب!بوی آب را می شنوم».

-5 عبارت زیر از چند جمله تشکیل شده است؟

 هان وهان!خویشتن را خوار مدارکه تو در جهان گرامی ترینی،دل از هرگونه آلایش پاک سازوبِرَهان و بدین سخن باور آر که شیر شیران هستی.بخوان و بجوی و بپوی و ایران خود را بشناس.

1) نه جمله        2)ده جمله           3)یازده جمله             4)دوازده جمله

-6 در کدام یک از جمله های زیر،«را»نشانه مفعولی نیست؟

1) الهی جانب من کن نگاهی     مرا بنما به سوی خویش راهی

2)بُشربن حارث ایستاد،کاغذ را برگرفت و آن را معطر گرداند

3) می کوش که هرچه گوید استاد       گیری همه را به چابکی یاد

4)هرکس خود را بشناسد خودی خود را شناخته است.

-7شعر پیش از این ها از کدام کتاب قیصر انتخاب شده است.

1)به قول پرستوها           2) آیینه های ناگهان      3) گل ها همه آفتاب گردانند      4) مثل چشمه مثل رود    

 

-8نسبت فعل «نگاه کرد»به«نگاه می کنم»مانند نسبت فعل«گریست»به..............است.    

   1)می گریست            2)می گریستم         3)می گرید            4)می گریم

-9نهاددر عبارت« گورخانه ی راز توچون دل شودآن مرادت زودترحاصل شود.» کدام است؟

1)گورخانه                2)گورخانه ی راز                        3)دل                        3)تو

-10کدام یک از موارد زیر حزء ساختار بیرونی شعر«پیش از این ها »نیست؟

1)شعر در قالب مثنوی سروده شده است       2)بسیار روان و ساده است     

3)وازه های متن بسیار قابل فهم است          4)با زبانی کودکانه ،مفهوم خداشناسی را به تصویر کشیده است.

-11دربیت زیر چند واژه ،نقش «مسندی»دارند؟

«گهر بی هنر زار وخوار است وسست      به فرهنگ باشد روان، تندرست»

1)دو             2)سه                  3) چهار                         4)پنج

« -12   ا ن» در کدام گزینه، پسوند محسوب می شود؟

1)ارغوان                 2)باستان             3) روان                   4)گلستان

-13درباره ی فعل عبارت زیر کدام گزینه درست است؟

« آرامش کوهستان ومناظر و زیبایی آن روح تازه ای به آدم می بخشد »

1)سوم شخص مفرد،ماضی استمراری                2)دوم شخص جمع،مضارع اخباری   

3)سوم شخص مفرد،مضارع التزامی                    4)سوم شخص مفرد،مضارع اخباری

-14کلمات ( بی اصل و نسب،آشنا،سُست،پاکی) به ترتیب مخالف کلمات کدام گزینه است؟

1)نژاده، بیگانه، اُستوار، پلشتی                                 2)اصیل، غریبه، نا اُستوار، پیراسته

3)نژاده، نا آشنا، پایدار، پیراسته                                 4)سالم، بیگانه، نا پایدار، نا پاک

-15نقش دستوری واژه های مشخص شده ی عبارت زیر،به ترتیب در کدام گزینه آمده است؟

« تویی شیخ بغداد که مردم را ارشاد می کنی؟»

1)مفعول، مسند، نهاد             2)نهاد، مفعول، مفعول      3)نهاد، مسند، مفعول         4)نهاد، متمم، مفعول

 

جواب سوالات:

1)3

2)4

3)1

4)4

5)4

6)1

7)1

8)4

9)3

10)4

11)3

12)3

13)4

14)1

15)3

 

 

 

 

 

 

   

 


موضوعات مرتبط: نمونه سؤال ، ،
برچسب‌ها:

سه شنبه 11 آذر 1393برچسب:نمونه سوال ,ادبیات,هشتم,فارسی,گروه ادبیات فارسی فارسان,, | 12:34 | گروه ادبیات فارسی |
نام کتاب: فارسی پایۀ هفتم
 
کد کتاب:  101
سال تحصیلی:  93-94
 

برای دریافت فایل بخشی از کتاب، روی موضوع مورد نظر کلیک کنید: 

 

نام کتاب: آموزش مهارت های نوشتاری پایۀ هفتم
 
کد کتاب:  101/1
سال تحصیلی:  93-94
دوره تحصیلی: 
 


موضوعات مرتبط: دانلود ، ،
برچسب‌ها:

سه شنبه 18 شهريور 1393برچسب:, | 13:21 | گروه ادبیات فارسی |

      در این پست امکان دانلود کتاب های تازه منتشر شدۀ «فارسی» و «مهارت های نوشتاری» پایۀ هشتم را گذاشته ام. امیدوارم مورد توجّه شما قرار بگیرد.

       برای راحتی مشاهده روی لینک ها راست کلیک کرده و بازشدن در پنجرۀ جدید را بزنید.

 

فارسی پایۀ هشتم

نام کتاب: فارسی پایۀ هشتم
 
کد کتاب:  115
سال تحصیلی:  93-94
 

 

نام کتاب: آموزش مهارت های نوشتاری(نگارش و انشا) پایۀ هشتم

کد کتاب: 
 115/1
سال تحصیلی: 
 93-94
 


موضوعات مرتبط: دانلود ، ،
برچسب‌ها:

یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:, | 23:24 | گروه ادبیات فارسی |

      به اطلاع همكاران، صاحب نظران و دبیران گرامي درس زبان و ادبیات فارسی مي رساند نگاشت اوليه (غیر قابل استناد) كتاب آموزش مهارت های نوشتاری (نگارش و انشا) هشتم جهت آشنايي بيشتر همكاران با ساختار كتاب ، در دسترس عموم قرار مي گيرد. لازم به ذكر است اين کتاب نسخه نهايي نیست و به دليل احتمال تغييرات، به هيچ وجه قابل استناد نيست.

 

دانلود کل کتاب


موضوعات مرتبط: دانلود ، ،
برچسب‌ها:

شنبه 28 تير 1393برچسب:دانلود،کتاب،فارسی،هشتم،مهارت های نوشتاری،پیش نویس, | 19:17 | گروه ادبیات فارسی |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد